شماره ٢٠٠: نور رويش آفتابى ديگر است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
نور رويش آفتابى ديگر است
سايه او ماهتابى ديگر است
زلف او درتاب رفت از دست دل
تاب او را پيچ و تابى ديگر است
گفتمش جان ودل وجانان توئى
گفت آرى اين جوابى ديگر است
نقش مى بندم خيالش را بخواب
خوش بود اين خواب خوابى ديگر است
جرعه جام شراب ما بنوش
تا بدانى کاين شرابى ديگر است
اى که مى گوئى حجاب من نماند
اين نماندن هم حجابى ديگر است
گفته ما را بود ذوقى دگر
قول ما خود از کتابى ديگر است
جام پرآب است نزد ما حباب
جام ما آب و حبابى ديگر است
سيد ما تا غلام عشق اوست
در جهان عالى جنابى ديگر است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید