غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
با Lexingo کلمات انگلیسی یاد بگیرید
Lexingo
امتیاز بگیرید و رقابت کنید
«ساسان» در غزلستان
فردوسی
«ساسان» در شاهنامه فردوسی
پسر بد مر او را یکی همچو شیر
که ساسان همی خواندی اردشیر
چو ساسان شنید این سخن خیره شد
ز گفتار بهمن دلش تیره شد
زن پاکتن خوب فرزند زاد
ز ساسان پرمایه بهمن نژاد
همه پیش ساسان فروزان بدی
به هر آتشی عود سوزان بدی
ز ساسان بپرسید و بنواختش
بر خویش نزدیک بنشاختش
پسر بد مر او را یکی شادکام
خردمند و جنگی و ساسان به نام
به هندوستان در به زاری بمرد
ز ساسان یکی کودکی ماند خرد
که ساسان به پیل ژیان برنشست
یکی تیغ هندی گرفته به دست
که فرزند ساسان منم اردشیر
یکی پند باید مرا دلپذیر
تن آسان بسوی خراسان کشید
سپه را به آیین ساسان کشید
بدو گفت خسرو کهای بدکنش
نه از تخم ساسان شدی برمنش
تو از بدتنان بودی وبیبنان
نه از تخم ساسان رسیدی بنان
بدو گفت بهرام کاندر جهان
شبانی ز ساسان نگردد نهان
که ساسان شبان وشبان زاده بود
نه بابک شبانی بدو داده بود
که این کارخوارست و دشوارنیز
که بر تخم ساسان پرآمد قفیز
که از تخم ساسان اگر دختری
بماند به سر برنهد افسری
اگر سعد با تاج ساسان بدی
مرا رزم او کردن آسان بدی
بود اردشیرش بهشتم پدر
جهاندار ساسان با داد و فر