غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
مشاهده در یوتیوب
برای دریافت فال حافظ عضو کانال یوتیوب ما شوید
«کاموس» در غزلستان
فردوسی
«کاموس» در شاهنامه فردوسی
کنون رزم کاموس پیش آوریم
ز دفتر بگفتار خویش آوریم
چو کاموس گو را بخم کمند
بوردگه بر توان کرد بند
بگیتی چو کاموس جنگی نبود
چنو رزمخواه و درنگی نبود
سپه سربسر پیش خاقان شدند
ز کاموس با درد و گریان شدند
چو کاموس گو را سرآمد زمان
همانگاه برد این دل من گمان
مرا نرا که کاموس ازو شد هلاک
ببند کمند اندر آرم بخاک
ز خویشان کاموس چندی سپاه
بنزدیک خاقان شده دادخواه
ازو کین کاموس جویم نخست
پس از مرگ نامش بیارم درست
ازان پس خبر شد بخاقان چین
که شد کشته کاموس بر دشت کین
ز چین و ز بربر سپاه آوریم
که کاموس را کینهخواه آوریم
کجا رفت آن مرد کاموس گیر
که گاهی کمند افگند گاه تیر
دلیران ما چون فرازند چنگ
که شد کشته کاموس جنگی بجنگ
هم اکنون ترا همچو کاموس گرد
بدیده همی خاک باید سپرد
چو کاموس جنگی چو خاقان چین
سواران جنگی و مردان کین
همان رزم کاموس و خاقان چین
که لرزان بدی زیر ایشان زمین