حكايت

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان

افزودن به مورد علاقه ها
شنيدم كه در بزم تركان مست
مريدى دف و چنگ مطرب شكست
چو چنگش كشيدند حالى به موى
غلامان و چون دف زدندش به روى
شب از درد چوگان و سيلى نخفت
دگر روز پيرش به تعليم گفت
نخواهى كه باشى چو دف روى ريش
چو چنگ، اى برادر، سر انداز پيش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید