سر آغاز

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان
مشاهده برنامه «بوستان سعدی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
شبى زيت فكرت همى سوختم
چراغ بلاغت مى افروختم
پراگنده گويى حديثم شنيد
جز احسنت گفتن طريقى نديد
هم از خبث نوعى در آن درج كرد
كه ناچار فرياد خيزد ز درد
كه فكرش بليغ است و رايش بلند
در اين شيوه‌ى زهد و طامات و پند
نه در خشت و كوپال و گرز گران
كه آن شيوه ختم است بر ديگران
نداند كه ما را سر جنگ نيست
وگر نه مجال سخن تنگ نيست
بيا تا در اين شيوه چالش كنيم
سر خصم را سنگ، بالش كنيم
سعادت به بخشايش داورست
نه در چنگ و بازوى زور آورست
چو دولت نبخشد سپهر بلند
نيايد به مردانگى در كمند
نه سختى رسيد از ضعيفى به مور
نه شيران به سرپنجه خوردند و زور
چو نتوان بر افلاك دست آختن
ضرورى است با گردشش ساختن
گرت زندگانى نبشته‌ست دير
نه مارت گزايد نه شمشير و شير
وگر در حياتت نمانده‌ست بهر
چنانت كشد نوشدارو كه زهر
نه رستم چو پايان روزى بخورد
شغاد از نهادش برآورد گرد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید