شماره ٨٦

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
بلب آرام گير اى جان غمگين يکدمى ديگر
که شايد در حريم سينه بفرستد غمى ديگر
چو گردم تنگ دل شرح غمت را با غمت گويم
که در شرع محبت کفر باشد محرمى ديگر
هم از غم تنگدل گشتم هم از شادى کرا خوانم
که بنمايد دلمرا ره بسوى عالمى ديگر
گهى گردد عرقناک از حيا گاهى ز مى هر دو
گلستان جمالش تازه دارد دشبنمى ديگر
شهيد غمزه او نيستم حسرت بتيغم زد
بهل اى همدم اين شيون بپا کن ماتمى ديگر
قدم چون رنجه فرمودى ببالينم مرو در دم
بغايت مشرفم برمرگ بنشين يکدمى ديگر
مشو ايمن گرت بر مسندجم دهر بنشاند
که هر دو زود گردد مسند آراى غمى ديگر
کفن شويم بخون ديده نى در چشمه زمزم
پرستار صنم را هست عرفى زمزمى ديگر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید