شماره ٢٣٢: هما سراغم و زير فلک مگس هم نيست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
هما سراغم و زير فلک مگس هم نيست
چه جاى کس که درين خانه هيچکس هم نيست
بوهم خون مشو ايدل که مطلبت عنقاست
بعالميکه توان سوخت مشت خس هم نيست
زبيقرارى مرغ اسير دانستم
که جاى يکنفس آرام در قفس هم نيست
به بى نيازى ما اعتماد نتوان کرد
بدل هوائى اگر نيست دسترس هم نيست
فساد ما اثر ايجاد حکم تهديد است
اگر ز دزد نيابى نشان عسس هم نيست
زخويش رفتن ما ناله ئى ببار نداشت
فغانکه قافله عجز را جرس هم نيست
گذشته است زهم گرد کاروان وجود
کسى که پيش نيفتاده است پس هم نيست
شرار من بچه اميد فال شعله زند
که دامنم ته سنگ آمد و نفس هم نيست
بدرد بيکسيم خون شو اى پر پرواز
کز آشيان بدرم کردى و قفس هم نيست
بدين دو روزه تماشاى زندگى (بيدل)
کدام شوق و چه عشق اينقدر هوس هم نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید