شماره ٢٢٠: هر چند درين گلشن هر سو گل خودروئيست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر چند درين گلشن هر سو گل خودروئيست
از خون شهيدانت در رنگ حنا بوئيست
از سلسله تحقيق غافل نتوان بودن
طول امل آفاق از عالم گيسوئيست
اى چرخ سر ما را پامال جفا مپسند
اين لوح خط تسليم از خاک سر کوئيست
توفيق رسا عشق است ما را چه توانائيست
يازيدن هر دستى از قوت بازوئيست
بى جهد هلال اينجا مه نقش نمى بندد
ايجاد جبين ما وضع خم زانوئيست
شام و سحر عالم تا صبحدم محشر
زين خواب که ما داريم گرداندن پهلوئيست
هر سو نظر افگنديم دل کوشش بيجا داشت
عالم همه در معنى فرياد جنون خوئيست
تفريق حق و باطل مصنوع خيالات است
گر خط نکند شوخى هر پشت ورق روئيست
فرصت نشناسانيم ما بيخردان ورنه
هر من که به پيش ماست تا دم زده ايم اوئيست
هيچ است ميان يارا ما چه توان کردن
از حيرت موهومى بر ديده ما موئيست
جائيکه غرور اوست از ما که نشان يابد
در باديه ليلى مجنون رم آهوئيست
(بيدل) بتواضع ها صيد دل ما کردى
ما بنده اين وضعيم کاين صورت ابروئيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید