شماره ٢٠٣: نه عشق سوخته و نه هوس گداخته است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
نه عشق سوخته و نه هوس گداخته است
چو صبح آينه ما نفس گداخته است
سلامت آرزوى وادى رحيل مباش
که عالمى بفسون جرس گداخته است
بخلق سبقت اسباب پختگى مفروش
که بيشتر ثمر پيشرس گداخته است
زنقد داغ مکافات خويش آگه نيست
دماغ شعله باين خوش که خس گداخته است
غبار مشت پرما نياز دام کنيد
که عمرها بهواى قفس گداخته است
ترحم است بران دل که گاه عرض و نياز
زبى نيازى فريادرس گداخته است
مگر شکست بفرياد دل رسد ورنه
دراى محمل مقصد نفس گداخته است
طلسم هستى (بيدل) که محو حسرت اوست
چو ناله هيچ ندارد زبس گداخته است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید