شماره ١٤٥: فنا مثالم و آئينه بقا اينجاست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
فنا مثالم و آئينه بقا اينجاست
کجا روم زدرد دل که مدعا اينجاست
جبين متاعم و دکان سجده ئى دارم
تو نيز خاک شو اى جستجو که جا اينجاست
بگردى از ره او گر رسى مشو غافل
که التفات نگه هاى سرمه سا اينجاست
خيال مايل بيرنگى و جهان همه رنگ
چو غنجه محو دلم بوى آشنا اينجاست
زگرد هستى اگر پاک گشته ئى خوش باش
که حسن جلوه فروش است تا صفا اينجاست
کس نداد نشان از کمال شوکت عجز
جز اينقدر که همه سرکشى دو تا اينجاست
دليل مقصد ما بسکه ناتوانى بود
بهر کجا که رسيديم گفت جا اينجاست
پس از مطالعه نقش پا يقينم شد
که هرزه تازم و جام جهان نما اينجاست
نهفت راه تلاشم عرق فشانى شرم
گل است خاک دو عالم زبس حيا اينجاست
سراغ ليلى خويش از که بايدم پرسيد
که گرد محملم و ناله درا اينجاست
خوش آنکه سايه صفت محو آفتاب شويم
که سخت نامه سياهيم و عفو ما اينجاست
چو چشم آينه حيرت سراغ نيرنگيم
زخويش رفته جهانى و نقش پا اينجاست
غبار رفته بباد سحر بگوشم گفت
که خلق بيهده جان ميکند هوا اينجاست
بوصل لغزش پائى رسيده ام (بيدل)
بيا که دادرس سعى نارسا اينجاست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید