شماره ١١٣: طبعيکه اميدش اثر آماده بيم است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
طبعيکه اميدش اثر آماده بيم است
گر خود همه فردوس بود ننگ جحيم است
بر طينت آزاد شکستى نتوان بست
بيرنگى اين شيشه زآفات سليم است
درد هر نه تنها من و تو بسمل يا سيم
گر بازشگافى دل هر ذره دو نيم است
صد زخم دل ايجاد کن از کاوش حسرت
چون سکه گرت چشم هوس بر زر و سيم است
بى سعى تامل نتوان يافت صدايم
هشدار که تار نفسم نبض سقيم است
آنجا که بود لعل تو جان بخش تکلم
گوهر گره کيسه اميد لئيم است
از ناله ما غير ثنايت نتوان يافت
سايل نفسش صرف دعاهاى کريم است
سيلاب بدريا چقدر گرد فروشد
ما تا طرزه گناهيم و عاى تو قديم است
آه از دل ما زحمت خاشاک هوس بود
روشنگرئى بحر بتحريک نسيم است
تا بيخبرت مات نسازند برون تاز
زين خانه شطرنج که همسايه غنيم است
ما را نفس سرد سحر خيز جنون کرد
جز ياس چه زايد شب عشاق عقيم است
(بيدل) باشارات فنا راه نبردى
عمريست که گفتيم نظير تو عديم است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید