شماره ٥٩: زين سال و ماه فرصت کارت منزه است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
زين سال و ماه فرصت کارت منزه است
مژگان دميکه سايه کند روز بيگه است
تا کى غرور چيدن و واچيدن هوس
در خانه اين بساط که افگنده ئى ته است
سعى نفس چو شمع به پستيست رهبرت
چندانکه ريسمان تو دارد اثر چه است
بى وهم پيش و پس گذراى قاصد عدم
خواهى دچار امن شد آئينه در ره است
فرصت کجاست تا غم سود و زيان کشى
اين ما و من چو عمر شرر مرگ ناگه است
اقبال مرد کار مکافات ظلم نيست
زين فتنه گر تو غافلى ادبار آگه است
افسون جاه ميکشد آخر بخستت
چون آستين دراز کنى دست کو تهست
انکار عاجزان مکن اى طالب کمال
در ناخن هلال کليد در مه است
از معنى دعاى بت و برهمن مپرس
اين رام رام نيست همان الله الله است
(بيدل) تاملى که درين بزم شيشه را
يکسر صداى ريختن اشک قهقه است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید