شماره ٧٨٨: از بس سترد گرد ملال از جبين ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
از بس سترد گرد ملال از جبين ما
در زير خاک ماند چو دام آستين ما
چشم ستاره جوهر آزار ما نداشت
روزى که بود باده لعلى نگين ما
از اضطراب ما دل سنگ آب مى شود
جاى ترحم است به پهلونشين ما
نخجير ما ز سايه خود طبل مى خورد
صياد کرده است عبث در کمين ما
آفت به گرد خرمن ما هاله بسته است
با برق در تلاش بود خوشه چين ما
دل را به نقد از الم نسيه مى کشد
کارى که مى کند نظر دوربين ما
صائب چرا ز فکر هم آواز خون خوريم؟
ز اهل سخن بس است خروشى قرين ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید