شماره ٦٩٩: يک بار بى خبر به شبستان من درآ

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
يک بار بى خبر به شبستان من درآ
چون بوى گل، نهفته به اين انجمن درآ
از دوريت چو شام غريبان گرفته ايم
از در گشاده روى چو صبح وطن درآ
تا چند در لباس توان کرد عرض حال؟
يک ره به خلوتم به ته پيرهن درآ
مانند شمع، جامه فانوس شرم را
بيرون در گذار و به اين انجمن درآ
خونين دلان ز شوق لقاى تو سوختند
خندان تر از سهيل به خاک يمن درآ
دست و دلم ز ديدنت از کار رفته است
بند قبا گشوده به آغوش من درآ
آيينه را ز صحبت طوطى گزير نيست
اى سنگدل به صائب شيرين سخن درآ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید