شماره ٦٨٠: روى تو غنچه ساخت گل آفتاب را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
روى تو غنچه ساخت گل آفتاب را
در هم شکست کوکبه ماهتاب را
دورى مکن ز صحبت نيکان که مى کند
گوهر عزيز در نظر خلق آب را
پرواى رستخيز ندارند راستان
روز حساب، عيد بود خودحساب را
بى عشق خون مرده بود دل به زير پوست
از آتش است گريه خونين کباب را
روشندلان ز تيغ زبانند بى نياز
حاجت به شمع نيست شب ماهتاب را
صورت پرست فيض ز معنى نمى برد
بلبل به جاى گل نپرستد گلاب را
معنى شود ز نازکى لفظ، دلپذير
در شيشه است جلوه ديگر شراب را
هر کس که از خسيس کند مردمى طمع
دارد توقع از گل کاغذ گلاب را
صائب ز مد عمر اقامت طمع مدار
آرام نيست جلوه موج سراب را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید