شماره ٥٧٦: به محفل تو که خاموش بود سپند آنجا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
به محفل تو که خاموش بود سپند آنجا
کراست زهره که سازد صدا بلند آنجا؟
ز مکر سبحه شماران خدا نگه دارد!
که صد سرست به يک حلقه کمند آنجا
بهشت را چه کني، مگذر از مقام رضا
که زهر چشم گواراست همچو قند آنجا
در آن حريم خموشم که نغمه منصور
شنيده اند مکرر ز هر سپند آنجا
کشيده دار عنان چون سخن به عشق رسد
که پى ز تيزى ره مى شود سمند آنجا
ز دار و گير فلک فارغند آگاهان
شکار غافلى افتد مگر به بند آنجا
تو مست خواب و قدح هاى فيض در دل شب
تمام چشم که دستى شود بلند آنجا
ز زلف او خبر دل که آورد صائب؟
چنين که پاى نسيم صباست بند آنجا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید