شماره ٤٥٩: مى جان بخش اگر چه جام زر مى گيرد از مينا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
مى جان بخش اگر چه جام زر مى گيرد از مينا
سفال تشنه لب فيض دگر مى گيرد از مينا
نگردد عشق خون آشام غافل از دل پر خون
که در هر ساغرى ساقى خبر مى گيرد از مينا
مرا بر اختر اقبال ساغر رشک مى آيد
که در هر گردشى جان دگر مى گيرد از مينا
نمى ماند ز گردش آسيا تا آب مى آيد
ز دور افتد چو ساغر، بال و پر مى گيرد از مينا
دل روشن سر بى مغز ما را گرم مى سازد
که مى چون آتشين شد پنبه در مى گيرد از مينا
مزن انگشت بى تابى مرا اى همنشين بر لب
که زور باده من مهر بر مى گيرد از مينا
بيفشان هر چه مى گيرى اگر آسودگى خواهى
که ساغر باده بى دردسر مى گيرد از مينا
ز شوق بوسه هر ساعت دهان را غنچه مى سازد
به لب ساقى همانا پنبه بر مى گيرد از مينا
تهيدستى به فکر مبداء اندازد خسيسان را
که چون ساغر شود خالى خبر مى گيرد از مينا
ز تمکين مهر بر لب زن که خاک از فيض خاموشى
نصيب از باده نوشان بيشتر مى گيرد از مينا
يکى صد مى شود در پرده شرم و حيا خوبى
شراب لاله گون رنگ دگر مى گيرد از مينا
ز سيما مى توان دريافت در دل هر چه مى باشد
عيار باده را صاحب نظر مى گيرد از مينا
دل از اشک ندامت کن تهى در موسم پيرى
که ساقى باقى شب را سحر مى گيرد از مينا
که ساقى مى شود صائب درين محفل نمى دانم
که جوش مى ز شادى پنبه برمى گيرد از مينا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید