شماره ٣٩٦: مسوز اى سنگدل از انتظار مى کبابم را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
مسوز اى سنگدل از انتظار مى کبابم را
به درد باده کن تعمير احوال خرابم را
ادب پرورده عشقم، نيايد خيرگى از من
نسوزد آتش مى پرده شرم و حجابم را
ازان چون موى آتش ديده يک دم نيست آرامم
که آتش طلعتان دارند نبض پيچ و تابم را
نمى شد شبنم من خرج دامان گل و نسرين
اگر يک ذره در دل مهر مى بود آفتابم را
به دامان قيامت پاک نتوان کرد خون من
همين جا پاک کن اى سنگدل با خود حسابم را
همان از شوخ چشمى سر برآرم از گريبانش
اگر صدبار دريا بشکند بر هم حبابم را
نگرديد از جهان بى نمک، شورى مرا حاصل
مگر شور قيامت خوش نمک سازد کبابم را
گوارا مى شود چون مى به کامم تلخى غربت
گر آن گل پيرهن بر پيرهن پاشد گلابم را
مگر برگ خزان ديده است اوراق حواس من؟
که بى شيرازه مى سازد دم سردى کتابم را
چو ماه نو سر از پاى تواضع بر نمى دارم
اگر با آن بزرگى آسمان گيرد رکابم را
مرا از نامه و پيغام صائب دل نياسايد
به حرف و صوت نتوان داد تسکين اضطرابم را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید