شماره ٣٢٤: در آن زلف سيه دلهاى خونين مى شود پيدا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
در آن زلف سيه دلهاى خونين مى شود پيدا
درين سنبلستان آهوى مشکين مى شود پيدا
به دامن مى رسد چاک گريبان گلعذاران را
به هر محفل که آن دست نگارين مى شود پيدا
به هر صورت که باشد عشق دل را مى دهد تسکين
که بهر کوهکن از سنگ شيرين مى شود پيدا
سيه روزى ندارد عشق او چون من که مجنون را
ز چشم شير، شمع از بهر بالين مى شود پيدا
به نوميدى مده از دست خود دامان شب ها را
که از خاک سيه گلهاى رنگين مى شود پيدا
گرانى هاى غفلت لازم افتاده است دولت را
که در جوش بهاران خواب سنگين مى شود پيدا
سبکروحانه سر کن گر سبکبارى طمع دارى
که در دل کوه غم از کوه تمکين مى شود پيدا
ز حرف عشق، صائب مى روند افسردگان از جا
اگر در مرده ها جنبش ز تلقين مى شود پيدا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید