شماره ٣١٨: فقيرى پيشه کن، از اغنيا حاجت مخواه اينجا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
فقيرى پيشه کن، از اغنيا حاجت مخواه اينجا
که از درويش، همت مى کند دريوزه شاه اينجا
برآ زين خاکدان گر گوشه آسودگى خواهى
که چون صحراى محشر نيست اميد پناه اينجا
ز پستى مى توان دريافت معراج بلندى را
سرافراز از شکستن مى شود طرف کلاه اينجا
به ديوان قيامت چون شود حاضر گرانجانى
که نتواند قدم برداشت از بار گناه اينجا؟
به خون انداختم از حرص نان خود، ندانستم
کز اکسير قناعت مشک مى گردد گياه اينجا
ز راه جذبه توفيق، سالک مى شود واصل
به بال کهربا پرواز گيرد برگ کاه اينجا
گزير از سرمه نبود ديده آهو نگاهان را
مکن گر اهل ديدي، شکوه از بخت سياه اينجا
درين عبرت سرا مگشا نظر زنهار بى عبرت
که مى گردد ز گوهر قيمتى تار نگاه اينجا
جهان چون کاروان ريگ دارد نعل در آتش
مکن چون غافلان ريگ روان را تکيه گاه اينجا
سر از يک جيب با خورشيد بيرون آورى صائب
ز صدق دل برآرى گر نفس چون صبحگاه اينجا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید