شماره ٣٠٩: در بهاران از چمن اى باغبان بيرون ميا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
در بهاران از چمن اى باغبان بيرون ميا
تا گلى دربار هست از گلستان بيرون ميا
چون نمى گردد سرى از سايه ات اقبالمند
اى هما در روز ابر از آشيان بيرون ميا
قطره باران ز فيض گوشه گيرى شد گهر
زينهار از خلوت اى روشن روان بيرون ميا
پيش دمسردان زبان گفتگو در کام کش
از غلاف اى برگ در فصل خزان بيرون ميا
مى شوى از قيمت نازل سبک چون ماه مصر
زينهار از چه به امداد خسان بيرون ميا
تير کج را گوشه گيرى پرده پوشى مى کند
تا نسازى راست خود را، از کمان بيرون ميا
اتفاق رهروان با هم دعاى جوشن است
در بيابان طلب از کاروان بيرون ميا
با دل خرسند قانع شو ز فکر آب و نان
بهر گندم از بهشت جاودان بيرون ميا
زندگى را کن سپردارى به مهر خامشى
چون زبان مار هر دم از دهان بيرون ميا
در کنار بحر بيش از بحر مى باشد خطر
پا به دامن کش چو مرکز از ميان بيرون ميا
قطره در انديشه دريا چو باشد واصل است
هر کجا باشى ز فکر دلستان بيرون ميا
تا نسازى قطره بى قيمت خود را گهر
چون صدف از قعر بحر بيکران بيرون ميا
نيست حق تربيت صائب فرامش کردنى
در برومندى ز فکر باغبان بيرون ميا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید