شماره ٣٠٧: سر نمى پيچند از تيغ اجل ديوانه ها

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
سر نمى پيچند از تيغ اجل ديوانه ها
گوش بر آواز سيلابند اين ويرانه ها
از نفس افتاد موج و بحر از شورش نشست
همچنان زنجير مى خايند اين ديوانه ها
نعمت دنياى دون پرور به استحقاق نيست
صاحب گنجند اينجا بيشتر ويرانه ها
هر که بر داغ حوادث همچو مردان صبر کرد
خورد آب زندگى زين آتشين پيمانه ها
تا نريزى روزگارى آب بر دست سبو
همچو جام مى نگردى محرم ميخانه ها
ديده مورست صحرا چون لطيف افتاد حسن
در دل هر ذره دارد مهر وحدت خانه ها
تا مباد آگاه از ذوق گرفتارى شوند
مى کنم آزاد طفلان را ز مکتب خانه ها
گر شهيدان را زيارت مى کنى وقت است وقت
خاک را برداشت از جا جنبش اين دانه ها
نيست در طينت جدايى عاشق و معشوق را
شمع بتوان ريخت از خاکستر پروانه ها
هر چه گويند آشنايان سخن، منت به جان!
نيستم من مرد تحسين سخن بيگانه ها
خال را در دلربايى نسبتى با زلف نيست
داغ دارد دام را گيرايى اين دانه ها
نيست صائب ملک تنگ بى غمى جاى دو شاه
زين سبب طفلان جدل دارند با ديوانه ها



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید