شماره ٢٢٤: از خرابى چون نگه دارم دل ديوانه را؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
از خرابى چون نگه دارم دل ديوانه را؟
سيل يک مهمان ناخوانده است اين ويرانه را؟
چاک سازند آسمان ها خيمه نيلوفرى
دست اگر بردارم از لب نعره مستانه را
عشق اگر از حسن عالمسوز بردارد نقاب
شمع چون پروانه گردد گرد سر پروانه را
شد مکرر مى پرستي، گردش چشمى کجاست؟
تا نهم بر طاق نسيان شيشه و پيمانه را
فارغم از آشنايان تا به دست آورده ام
دامن لفظ غريب و معنى بيگانه را
تا نظر بر خالش افکندم گرفتارش شدم
هست از صد دام گيرايى فزون اين دانه را
فارغند از عيش تلخ ما زمين و آسمان
نيست باک از تلخى مى شيشه و پيمانه را
چون خسيسان بخت سبز از چرخ مينايى مجو
از زمين دل برآر اين سبزه بيگانه را
حرف اهل درد را صائب به بى دردان مگوى
پيش خواب آلودگان کوته کن اين افسانه را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید