شماره ٥٢: از عذار او بپوشان ديده اميد را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
از عذار او بپوشان ديده اميد را
تکمه از شبنم مکن پيراهن خورشيد را
در بهشت عافيت افتادم از بى حاصلى
شد حصارى بى برى از سنگ طفلان بيد را
نور معنى مى درخشد از جبين لفظ من
بال خفاشى چه ستارى کند خورشيد را
جام را بهر تنک ظرفان به دور انداخته است
هيچ حقى نيست بر درياکشان جمشيد را
چون دل شب مى زنم صائب بر آهنگ فغان
مى کشانم بر زمين از آسمان ناهيد را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید