شماره ٤٧

غزلستان :: ناصر خسرو :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
نشنيده اى که زير چنارى کدو بنى
بر رست و بردويد برو بر به روز بيست؟
پرسيد از آن چنار که «تو چند ساله اي؟»
گفتا «دويست باشد و اکنون زيادتى است »
خنديد ازو کدو که «من از تو به بيست روز
بر تر شدم بگو تو که اين کاهلى ز چيست »
او را چنار گفت که «امروز اى کدو
با تو مرا هنوز نه هنگام داورى است
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پديد که از ما دو مرد کيست »



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید