شماره ١٣٠

غزلستان :: سیف فرغانی :: قصايد و قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
اى فرستاده بداعى استرى
دلدلى ديگر بزيبى و فرى
به ز شبديزى بگامى و تگى
کم ز طاوسى ببالى و پرى
نام او پيک صبا شايد که هست
گام او از کشورى تا کشورى
هر کجا يک جفته بر ديوار زد
در دم از ديوار بگشايد درى
سنگ زير دست آهن سم او
هست چون در زير سنگى ساغرى
حمله يى زو و زگوران گله يى
جفته يى زو وز دشمن لشکرى
قطع کن نان سپاهى چون ترا
هست در اصطبل ازين سان صفدرى
گر بگويم در صفات او سخن
در عروسى مى فزايم زيورى
من شتردل را که ترسانم ز گاو
استرى بايد بخاموشى خرى
معنى اين قطعه مى دانى که چيست
اين زمن بستان بمن ده ديگرى
بهترى دارم طمع از خدمتت
زآنک در آخر بود زين بهترى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید