شماره ١١٤

غزلستان :: سیف فرغانی :: قصايد و قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
اى ترا در کار دنيا بوده دست افزار دين
وى تو از دين گشته بيزار و ز تو بيزار دين
اى بدستار و بجبه گشته اندر دين امام
ترک دنيا کن که نبود جبه و دستار دين
اى لقب گشته فلان الدين والدنيا ترا
ننگ دنيايى و از نام تو دارد عار دين
نفس مکارت کجا بازار زرقى تيز کرد
کز پى دنيا درو نفروختى صد بار دين
قدر دنيا را تو مى دانى که گر دستت دهد
يک درم از وى بدست آرى بصد دينار دين
قيمت او هم تو بشناسى که گر يابى کنى
يک جو او را خريدارى بده خروار دين
خويشتن باز آر ازين دنيا خريدن زينهار
چون خريداران زر مفروش در بازار دين
کز براى سود دنيا اى زيان تو ز تو
بهر مال ارزان فروشد مرد دنيادار دين
از پى مالى که امسالت مگر حاصل شود
در پى اين سروران از دست دادى پار دين
مصر دنيا را که دروى سيم و زر باشد عزيز
تو زليخايى از آن نزد تو باشد خوار دين
ديو نفست گر مسخر شد مسلم باشدت
اين که در دنيا نگه دارى سليمان وار دين
حق دين ضايع کنى هر روز بهر حظ نفس
آه از آن روزى که گويد حق من بگزار دين
کار تو چون جاهلان شد برگ دنيا ساختن
خود درخت علم تو روزى نيارد بار دين
بحث و تکرار از براى دين بود در مدرسه
وز تو آنجا فوت شد اى عالم مختار دين
آرزوى مسند تدريس بيرون کن ز دل
تا ترا حاصل شود بى بحث و تکرار دين
چشم جان از ديدن رخسار اين رعنا ببند
تاگشايد بر دلت گنجينه اسرار دين
دست حکم طبع بيرون ناورد از دايره
نقطه دل را که زد بر گرد او پرگار دين
کار من گويى همه دينست و من بيدار دل
خواب غفلت کى گمارد بر دل بيدار دين
نزد تو کز مال دنيا خانه رنگين کرده اى
پرده بيرون در نقشيست بر ديوار دين
بيم درويشى اعمالست اندر آخرت
آن توانگر را که در دنيا نباشد يار دين
در دل دنياپرست تو قضا چون بنگريست
گفت ناپاکست يارب اندرو مگذار دين
با چو تو کم عقل از دين گفت نتوان زآنکه هست
اندکى دنيا بر تو بهتر از بسيار دين
دين چو مقدارى ندارد بهر دنيا نزد تو
آخرت نيکو بدست آرى بدين مقدار دين!
کار برعکس است اگر دين مى خوهى دنيا مجوى
همچنين اى خواجه گر دنيا خوهى بگذار دين
در چراگاه جهان خوش خوش همى کن گاوليس
چون خر نفس ترا بر سر نکرد افسار دين
اندرين دورى که نزد سروران اهل کفر
زين مسلمان مرتد مى کند زنهار دين
سيف فرغانى برو آثار دين داران بجان
در کتب مى جو، قوى مى کن بدان آثار دين
خلق در دنياى باطل راه حق گم کرده اند
چون نمى جويند در قرآن و در اخبار دين
مجلس علمى طلب کز پرده هاى نقل او
دم بدم اندر نوا آيد چو موسيقار دين
گرچه گفتار نکو از دين برون نبود وليک
نزد حق کردار نيکست اى نکوگفتار دين
ورچه شعر از علم دين بيرون بود، چون عارفان
تا توانى درج کن در ضمن اين اشعار دين
اى خروس تاجور چون ماکيان بر تخم خويش
خامش اندر گوشه يى بنشين، نگه مى دار دين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید