شماره ٤٢

غزلستان :: سیف فرغانی :: قصايد و قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
اى که ز من ميکنى سؤال حقيقت
من چو تو آگه نيم ز حال حقيقت
عقل سخن پرور است جاهل ازين علم
نطق زبان آور است لال حقيقت
تا ز کمال يقين چراغ نباشد
رو ننمايد بجان جمال حقيقت
بدر تمام آنگهى شوى که برآيد
از افق جان تو هلال حقيقت
طاير ميمون عشق جو که در آرد
بيضه جان را بزير بال حقيقت
جمله سخن حرفى از کتابه عشقست
جمله کتب سطرى از مثال حقيقت
دل که نباشد مدام منشرح از عشق
تنگ بود اندرو مجال حقيقت
راه خرابات عشق گير که آنجاست
مدرسه يى بهر اشتغال حقيقت
ساقى آن ميکده بجام شرابى
لون دورنگى بشست از آل حقيقت
حى على العشق گويد از قبل حق
با تو که کردى زمن سؤال حقيقت
گر نفسى از امام شرع مطهر
اذن اذان يابدى بلال حقيقت
شاخ درخت هوا چو گشت شکسته
بيخ کند در دلت نهال حقيقت
خط معما شوى و نقطه زند عشق
صورت حال ترا بخال حقيقت
هست درخشان برون ز روزن کونين
پرتو خورشيد بى زوال حقيقت
کرده طلوع از وراى سبع سماوات
اختر مسعود بى وبال حقيقت
با مه دولت قران کنى چو شرف يافت
کوکب جانت باتصال حقيقت
تا چو زنانش برنگ و بوى بود ميل
مرد کجا باشد از رجال حقيقت
نيست شو از خويشتن که عرصه هستى
مى نکند هرگز احتمال حقيقت
شمسه حق اليقين چو چشمه خورشيد
شعله زنانست در ظلال حقيقت
سفته گر در علم گفت روا نيست
از صدف شرع انفصال حقيقت
تيره مکن آب او بخاک خلافى
کز تو ترشح کند زلال حقيقت
نشو نيابد نهالت ار ندهد آب
شرع چو ريحانت از سفال حقيقت
آهوى مشکين اگر شوى نکند بوى
سنبل جان ترا غزال حقيقت
وه که ز زاغان اهل قال چه آيد
بر سر طوطى خوش مقال حقيقت
حصن تن او خراب شد چو سپرديد
قلعه جانش بکو توال حقيقت
نفس شريفش رسيده بد بشهادت
پيشتر از مرگ در قتال حقيقت
گر دل تو از فراق جهان بهراسد
تو نشوى لايق وصال حقيقت
جان و جهانرا چو باد و خاک شمارى
گر بوزد بر دلت شمال حقيقت
در کف صراف شرع سنگ و ترازوست
معدن جود است در جبال حقيقت
بر در آن معدن از جواهر عرفان
سود کند جان برأس مال حقيقت
والى ملک است شرع تند سياست
در ملکوت آ ببين جلال حقيقت
کوس شريعت کند غريو بتشنيع
گر تو بکوبى برو دوال حقيقت
شرع که در دست حکم قاضى عدل است
مسند او هست پاى مال حقيقت
گرمى و سردى امر و نهى (دهد پشت)
روى چو بنمايد اعتدال حقيقت
عقلک شبهه طلب که با دو ورق علم
دمدمه مى کرد در جدال حقيقت
رستم آن معرکه نبود از آنش
پنجه بهم در شکست زال حقيقت
جمله شرايع اگر زبان تو باشند
وآن همه ناطق بقيل و قال حقيقت
تا بابد گربيان کنى نتوان داد
شرح يکى خصلت از خصال حقيقت
مسئله يى مشکل است يک سخن از من
بشنو و دم در کش از مقال حقيقت
محرم اين سرروان پاک رسولست
جان ويست آگه از کمال حقيقت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید