شماره ٢٧٩: خيالت درغبار دل صفا پردازئى دارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
خيالت درغبار دل صفا پردازئى دارد
پرى در طبع سنگ افسون ميناسازئى دارد
نميدانم چسان پوشد کسى راز محبت را
حيا هم با همه اخفا عرق غمازئى دارد
مژه بگشا و بنياد هوس تا عشق آتش زن
چراغ ناز اين محفل شرر پردازئى دارد
بيا رنگى بگردانيم مفت فرصت است اينجا
بهار بيخودى هم يکدودم گلبازئى دارد
اگر از خود روم کوتاب تا رنگى بگردانم
بآن عجزم که با من عجز هم طنازئى دارد
بدشت و در نديدم از سراغ عافيت گردى
خيال بيدماغ اکنون گريبان تازئى دارد
نقاب رنگ هر جا ميدرد آئينه ديدار است
شب حيرت نگاهان خوش سحر پردازئى دارد
خدا کار بناى دل بايمان ختم گرداند
خيال چشم او امشب فرنگ آغازئى دارد
بافسون نفس مغرور هستى زيستن تا کى
بهر جا اين هوا گل ميکند ناسازئى دارد
فلک هر چند عرض ناز اقبالت دهد (بيدل)
نخواهى غره شد اين حيز پشت اندازئى دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید