شماره ٢٧٢: خلقيست پراگنده سعى هوسى چند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
خلقيست پراگنده سعى هوسى چند
پرواز جنون کرده ببال مگسى چند
کر و فر ابناى زمان هيچ ندارد
جز آنکه گسسته است فسار و مرسى چند
چون سبحه زبس جاده تحقيق نهانست
دارند قدم بر سر هم پيش و پسى چند
کوکست بافسردگى اقبال خسيسان
در آتش ياقوت فتاده است خسى چند
با زمره اجلاف نسازد چکند کس
اينعالم پوچ است و همين هيچکسى چند
برده است زاقبال دو عالم گرو ناز
پائيکه دراز است زبيدست رسى چند
در گرد مزارات سراغيست بفهميد
پى گم شدن قافله بيجرسى چند
ترک ادب اين بس که اسيران محبت
منقار گشودند زچاک قفسى چند
نى دير پرستيم و نه مسجد نه خرابات
گرم است همين صحبت ما با نفسى چند
(بيدل) بعرق شسته ام از شرم فضولى
مکتوب نفس داشت جنون ملتمسى چند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید