شماره ٢٤٤: حاصلم زين مزرع بى بر نميدانم چه شد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
حاصلم زين مزرع بى بر نميدانم چه شد
خاک بودم خون شدم ديگر نمى دانم چه شد
ناله بالى ميزند ديگر مپرس از حال دل
رشته در خون ميطپد گوهر نميدانم چه شد
ساختم باغم دماغ ساغر عيشم نماند
در بهشت آتش زدم کوثر نميدانم چه شد
محرم عجز آشنائيهاى حيرت نيستم
اينقدر دانم که سعى پر نميدانم چه شد
بيش ازين در خلوت تحقيق وصلم بار نيست
جستجوها خاک شد ديگر نمى دانم چه شد
مشت خونى کز طپيدن صد جهان اميد داشت
تا درت دل بود آنسوتر نميدانم چه شد
سير حسنى داشتم در حيرت آباد خيال
تا شکست آينه ام دلبر نميدانم چه شد
دى من و صوفى بدرس معرفت پرداختم
او رقم گم کرد و من دفتر نميدانم چه شد
بيدماغ طاقت از سوداى هستى فارغ است
تا چو اشک از پا فتادم سر نميدانم چه شد
(بيدل) اکنون با خودم غير از ندامت هيچ نيست
آنچه بخود داشتم در بر نميدانم چه شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید