شماره ٢٣٨: چه شمع امشب درين محفل چمن پرداز مى آيد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
چه شمع امشب درين محفل چمن پرداز مى آيد
که آواز پر پروانه هم گلباز مى آيد
نسيمى گوئى از گلذار الفت باز مى آيد
که مشت خاک من چون چشم در پرواز مى آيد
من و نظاره حسنيکه از بيگانه خوئيها
در آغوش است و دور از يک نگاه انداز مى آيد
زپيش آهنگى قانون حسرتها چه مى پرسى
شکست از هر چه باشد از دلم آواز مى آيد
پرافشان هواى کيستم يارب که در يادش
نفس در پرده انديشه ام گلباز مى آيد
زدريا بازگشت قطره گوهر در گره دارد
نياز من زطوف جلوه او ناز مى آيد
چه حاجت مطرب ديگر طربگاه محبت را
که از يک دل طپيدن کار چندين ساز مى آيد
زخودرفتن اگر مقصود باشد شعله ما را
فسردن نيز دارد آنچه از پرواز مى آيد
نفس دزديده ام چون شمع و پنهان نيست داغ دل
هنوز از خامشى بوى لب غماز مى آيد
باشکى فکر استقبال آهم ميتوان کردن
که گرد آلوده از فتح طلسم راز مى آيد
هنوز از سخت جانى اينقدر طاقت گمان دارم
که از خود ميتوانم رفت اگر او باز مى آيد
فسون ساز غفلت گر نگردد پنبه گوشت
چو تار از دست برهم سوده هم آواز مى آيد
دل هر ذره خورشيديست اما جهد کو (بيدل)
منم آئينه از دستت اگر پرداز مى آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید