شماره ٢١٣: جنونى با دل گمگشته از کوى تو مى آيد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
جنونى با دل گمگشته از کوى تو مى آيد
دماغ من پريشانست يا بوى تو مى آيد
رم طرز نگاهت عالم ناز دگر دارد
خيالست اينکه در انديشه آهوى تو مى آيد
ندانم دل کجا مينالد از درد گرفتارى
صداى چينى ئى از چين گيسوى تو مى آيد
زغيرت جاى ميناى تغافل تنگ ميگردد
اشارت گر بسير طاق ابروى تو مى آيد
کنارى نيست کان سيب ذقن حسرت نبرد آنجا
باين شور جنون غلطيدن از کوى تو مى آيد
گل باغ چه نيرنگست تمهيد جنون من
که بر خود تا گريبان ميدرم بوى تو مى آيد
اگر بر خود نه پيچم بر کدامين وضع دل بندم
درين صورت بيادم پيچش موى تو مى آيد
من و بر آتش دل آب پاشيدن چه حرف است اين
جبين هم گرنم آرد شرمم از خويتو مى آيد
چه آغوش است يارب موجه درياى رحمت را
که هر کس ره ندارد هيچ سو سو يتو مى آيد
بخواب عافيت مختار قدرت باش تا محشر
اگر گرداندنى از سعى پهلوى تو مى آيد
دو روز اى موج گوهر حيرت کارت غنيمت دان
روانى رفت از آبى که در جوى تو مى آيد
بگردون کفه قدرت رسيد از دعوى باطل
چه خودسنجى است کز سنگ ترازوى تو مى آيد
کشيدى سر بجيب اما نبردى بوى تحقيقى
هنوز آئينه صيقل خواه زانوى تو مى آيد
چو شمع از تيغ تسليم وفا گردن مکش (بيدل)
اگر سر رفت گور و رنگ بر روى تو مى آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید