شماره ١٧٩: تدبير عنان من پرشور نگيرد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
تدبير عنان من پرشور نگيرد
هر پنبه سر شيشه منصور نگيرد
دارد زسرو برگ غنا دامن فقرم
چينى که بموئى سر فغفور نگيرد
در خلق خجالت کش تحصيل کمالم
بر خرمن من خورده مگر مور نگيرد
با من چو کلف بخت سياهى است که صد سال
در ماهش اگر غوطه دهم نور نگيرد
نزديک تر آئيد سرابم نه محيطم
معيار کمالم کسى از دور نگيرد
محرومى شوق «ارنى » سخت عذابيست
جهديکه خروش توره طور نگيرد
عريانى از اسباب جهان مغتنم انگار
تا بند گريبان تو هر گور نگيرد
قطع امل الفت دل عقد محال است
چندان ببر اين تاک که انگور نگيرد
اى مرده دل آرايش مرقد چه تمناست
نام تو همان به که لب گور نگيرد
بر منتظر وصل مفرما مژه بستن
انصاف قدح از کف مخمور نگيرد
(بيدل) هدف ناوک آفات بزرگيست
مه تا بکمالش نرسد نور نگيرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید