شماره ٩٩: برين ستمکده يارب چه سنگ ميبارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
برين ستمکده يارب چه سنگ ميبارد
که دل شکستگى و ديده رنگ ميبارد
نصيبه دل روشن بود کدورت دهر
همين بخانه آئينه زنگ ميبارد
چو غنچه واننمودند بى گره گشتن
که رنگ امن بدلهاى تنگ ميبارد
بيا که بيتو به بزم از ترانهاى حزين
دل شکسته زگيسوى چنگ ميبارد
زخاک کويتو مشق نزاکتى دارم
که بوى گل بدماغم خدنگ ميبارد
گذشت فرصت وصل و زنارسائى وهم
نگه زاشک همان عذر لنگ ميبارد
بچشم شوق نگاهى که در بهار نياز
شکست حال ضعيفان چه رنگ ميبارد
بذوق پرورش و هم آب ميگرديم
سحاب ما همه برکشت بنگ ميبارد
دليل عبرت دل صبح نادميده بست
که ضبط آه برآئينه زنگ ميبارد
هجوم سايه گل دامگاه راحت نيست
برين چمن همه داغ پلنگ ميبارد
زبس بکشت حسد خرمن است آفتها
دميکه تير نبارد تفنگ ميبارد
زدام حادثه (بيدل) رهائى امکان نيست
که قطره تو بکام نهنگ ميبارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید