شماره ٩٠: بر طمع طبع خسيسى که تفاخر دارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
بر طمع طبع خسيسى که تفاخر دارد
آبرو را عرق سعى تصور دارد
با بخيلان نه همين طبع گدا ناصاف است
کيسه خود هم ازين قوم دل پر دارد
گل اين باغ اگر بيخبر از فرصت نيست
خنده رنگ بروى که تمسخر داد
طبع شهوت نسب از سير گريبان عاريست
گردن خر سر تحقيق بآخر دارد
خاک شو معنى موهومى هستى درياب
فهم رازت بعدم جيب تفکر دارد
نى زهستى خجلم نى زجنون منفعلم
طبع بى ساخته شوق چه عنصر دارد
از شکست است رگ گردن امواج بلند
عاجزى هم چقدر ناز و تکبر دارد
قلت مايه عرق ميکشد از طبع کريم
ابر هر جا تنک افتاد تقاطر دارد
خود گداز است شرارى که بجائى نرسد
ناله در بى اثرى سخت تأثر دارد
محو گرديدن ما آنهمه ناموزون نيست
سکته مصرع نظاره تحير دارد
(بيدل) از جهل مينديش که در مکتب عشق
گر همه طفل سرشکست تبحر دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید