شماره ٨٦: براى خاطرم غم آفريدند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
براى خاطرم غم آفريدند
طفيل چشم من نم آفريدند
چو صبح آنجا که من پرواز دارم
قفس با بال توام آفريدند
عرق گل کرده ام از شرم هستى
مرا از چشم شبنم آفريدند
گهر موج آورد آئينه جوهر
دل بى آرزو کم آفريدند
جهان خون ريز بنياد است هشدار
سر سال از محرم آفريدند
وداع غنچه را گل نام کردند
طرب را ماتم غم آفريدند
علاجى نيست داغ بندگى را
اگر بيشم و گر کم آفريدند
کف خاکى که بر بادش توان داد
بخون گل کرده آدم آفريدند
طلسم زندگى الفت بنا نيست
نفس را يکقلم رم آفريدند
اگر عالم براى خويش پيداست
براى من مرا هم آفريدند
چسان تا بم سر از فرمان تسليم
که چون ابرويم از خم آفريدند
دلم (بيدل) ندارم چاره از داغ
نگين را بهر خاتم آفريدند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید