شماره ٢١: از هجوم کلفت دل ناله بى آهنگ ماند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
از هجوم کلفت دل ناله بى آهنگ ماند
بوى اين گل از ضعيفى در طلسم رنگ ماند
سوختيم و مشت خاشاک زما روشن نشد
شعله ما چون نفس در دام اين نيرنگ ماند
از حيا موجى نزد هر چند دل از هم کداخت
آب شد آئينه اما حيرتش در چنگ ماند
سنگ راه هيچکس تحصيل جمعيت مباد
قطره بيتاب ما کو هر شد و دلتنگ ماند
در خرابات هوس تا دور جام ما رسيد
بيدماغى از شراب و نکبتى از بنگ ماند
عجز طاقت در طلب ما را دليل عذر نيست
منزلى کو تا نبايد سر بپاى لنگ ماند
منت صيقل مکش درد سر اوهام چند
عکس معدوم است اگر آئينه ات در زنگ ماند
آخر از سعى ضعيفى پيکر فرسوده ام
همچو اخگر زير ديوار شکست رنگ ماند
نيست تکليف طپيدنهاى هستى در عدم
آرميدن مفت آن سازيکه بى آهنگ ماند
نام را نقش نگين ها بال پرواز رساست
ما زخود رفتيم اگر پاى طلب در سنگ ماند
يکقدم ناکرده (بيدل) قطع راه آرزو
منزل آسودگى از ما بصد فرسنگ ماند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید