شماره ٣١١: ديده مشتاقى از هر مو ببار آورده ام

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
ديده مشتاقى از هر مو ببار آورده ام
نخل بادامى زباغ انتظار آورده ام
شش جهت ديدار گل ميچيند از اجزاى من
از تحير زور بر آينه زار آورده ام
حاصل معنيست با حسن عبارت ساختن
کعبه جويان رو بخاک پاى يار آورده ام
تا کشد شوق انتظار خجلت از افسردگى
رنگ مى جستم براتى بر بهار آورده ام
چشم آن دارم که گيرم عالمى را در کنار
چون مژه هر چند يک آغوش وار آورده ام
اى ادب بگذار تا مشق جنونى سر کنم
آخر اين لوح جبين بهر چه کار آورده ام
سادگى ميخندد از آينه انديشه ام
دل ندارد هيچ و من بهر نثار آورده ام
ذره را از خودفروشى شرم بايد داشتن
بى فضولى نيست هر چند انکسار آورده ام
(بيدلانت) عالمى دارند در بار نياز
تحفه ام اين بس که خود را در شمار آورده ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید