شماره ٨٠: وفور مال بتاکيد خست است دليل

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
وفور مال بتاکيد خست است دليل
گشاد دست نميخواهد آستين طويل
شرر چه بال تواند گشود در دل سنگ
چراغ ديده مور است در سراى بخيل
بقوت حشم از جاده ادب مگذر
صلاى کام نهنگست کوچه دادن سيل
زسرکشان ببزرگى فروتنى مطلب
چه ممکنست خميدن رسد بگردن فيل
غضب بجرئت تسليم برنمى آيد
حياست آتش نمرود راز وضع خليل
رموز عشق سزاوار حکم هر خس نيست
نفس بحوصله من نميشود تحليل
قد خميده بصد احتياج داغم کرد
چه گريه ها که نفرمود ساز اين زنبيل
بسرخ وزرد منازيد زير چرخ کبود
که جامه هر چه بود ماتمى است در خم نيل
بهر خيال قناعت گزاست موهومى
کشيد سرمه بچشم پرى زسايه ميل
هوس بضاعت موهوم ما چه عرض دهد
مبرهن است از اجمال ذره ها تفصيل
خبر زدل نگرفتى کسى چه چاره کند
که شيشه ايست بطاق تغافلت تحويل
ادب غبار خموشى است کاروان حباب
نهفته است بضبط نفس دارى رحيل
چو شمع خيره سر فرصتيم وزين غافل
که چين بلند گرفتست دامن تعجيل
تلاش علم و عمل مغتنم شمر (بيدل)
مکش خمار شرابى که عقل راست مزيل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید