شماره ٤٧: اگر آن نازنين رود بتماشاى رنگ گل

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر آن نازنين رود بتماشاى رنگ گل
چمن از شرم عارضش ندهد گل بچنگ گل
بخرامى که گل کند زنهال جنون گلشن
الم خار ميکشد قدم عذر لنگ گل
مى ميناى اينچمن زشکستست موج زن
پى بو گير و در شکن بخيال ترنگ گل
زنشاط عرق ثمر بگلاب آب ده نظر
مگشاى بالت آنقدر که کشند غنچه بنگ گل
نه برنگ الفت بقانه زبوى جلوه ئى برگشا
مگر اين نقد پوچ را تو بسنجى بسنگ گل
طرب باغ رنگ اگر زند از خنده گل بسر
توهم اين زخم تازه کن دو سه روزى برنگ گل
بچنين وضع ناتوان نستيزى باين و آن
نبرد صرفه صبا بخس و خار چنگ گل
سحر جام فرصتم رمق شمع وحشتم
نفسى چند ميکشم بشتاب درنگ گل
من (بيدل) درينچمن زچه تشريف بشگفتم
بفشار است رنگ هم زقباهاى تنگ گل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید