شماره ٥: نازد بعشق غازه حسن جنون دماغ

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
نازد بعشق غازه حسن جنون دماغ
پروانه است جوهر آئنه چراغ
ما راز لعل يار پيامى نشد نصيب
تا کى رسد ببوس و کله کج کند اياغ
مجبور هستيئم زجرأت گزير نيست
از پرزدن به نشه نگيرد کسى کلاغ
چون ناله سپند بهر جا گذشته ايم
نقش قدم زگرمى رفتار گشته داغ
در عشق کوش کز غم اسباب وارهى
درد دلى مگر دهد از درد سر فراغ
از سرکشان جاه توقع مدار چشم
افشانده گير دست ثمر زين چنار باغ
با دوستان گرت نبود مقصد انفعال
الفت بس است شرم کن از بستن چناغ
عنقا بوهم مصدر آثار زندگيست
ايکاش نيستى دهد از هستيم سراغ
دل تيره شد زمشق خيالات خوب و زشت
آينه را هجوم صور کرد بيدماغ
(بيدل) نويد قاصد بد لهجه ماتم است
مکتوب نوبهار نبندى ببال زاغ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید