شماره ٧٩٠: بگير جام هلالى ز رخ نقاب انداز

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
بگير جام هلالى ز رخ نقاب انداز
ز رعشه سنگ به ميناى آفتاب انداز
فريب حسن سبکسير رنگ و بوى مخور
محبت گل اين باغ بر گلاب انداز
کمند جاذبه گوهرست بيتابى
همين تو رشته جان را به پيچ و تاب انداز
ميى که پشت ندارد نخوردنش اولاست
به پاى خم بنشين در قدح شراب انداز
مشو چو قطره شبنم گره درين گلزار
سربريدن به دامان آفتاب انداز
ترا چه کار که اين خاک پاک و آن شورست
به هر زمين که رسى تخم چون سحاب انداز
اگر قبول ندارى که بى تو چون داغيم
بيا به سينه سوزان ما کباب انداز
نصيب کوزه سر بسته است باده ناب
نهفته چشم برآن چشم نيمخواب انداز
جواب آن غزل است اين که خواجه حافظ گفت
مرا به ميکده بر در خم شراب انداز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید