شماره ٧٥١: هر چند ترا ديده بدکرد زمن دور

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
هر چند ترا ديده بدکرد زمن دور
درکنج قفس نيست زگل مرغ چمن دور
با تلخى غربت چه کند مصرشکرخيز؟
از بهرعزيزى نتوان شدزوطن دور
درکوثر اگرغوطه زند تشنه برآيد
هرسوخته جانى که شد ازچاه ذقن دور
درخانه نشينى نتوان نام برآورد
گمنام عقيقى که نگرددزوطن دور
گر مورکند تکيه گه از دست سليمان
بسيار مدانيد زاعجاز سخن دور
شد موى سرش پاک سفيد از غم هجران
تانافه شد از ناف غزالان ختن دور
خوردند به کف آب زچاه اهل توکل
برتشنه ما آب شد از دلو رسن دور
هر چند بود درته پيراهن من يار
چون جامه فانوسم ازان سيم بدن دور
صائب زنظر بازى اين تازه جوانان
از دل نشود دوستى يارکهن دور



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید