شماره ٦٩٧: ربوده خواب مرا حسن بى مثال دگر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
ربوده خواب مرا حسن بى مثال دگر
گران چو خواب به چشمم بودخيال دگر
زخشم وناز فزون مى شود محبت من
که هر جلال بود عشق را جمال دگر
گذشتن از سير تقصيرمن به روى گشاد
به انفعال من افزود انفعال دگر
زضعف قوت نقل مکان نمانده مرا
چگونه نقل زحالى کنم به حال دگر
نمى شود زگهر چشم شور چشمان سير
که هست هرکف دريا کف سئوال دگر
اگر دهم ز نفس جان به خلق چون عيسى
نفس مکش که خموشى بود کمال دگر
به چشم اگر پرکاهى زخرمن دونان
نهم ،شود پى پرواز چشم بال دگر
گدازلقمه محال است سيرچشم شود
که مى شود لب نانش لب سئوال دگر
زيان نکرد سليمان زدلنوازى مور
به حسن سلطنت خود فزود خال دگر
مسازروترش از خوردن غضب صائب
که درجهان نبود لقمه هلال دگر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید