شماره ٦١٩: ياسمينش لاله گون از تاب نظر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
ياسمينش لاله گون از تاب نظر
از تماشايش بود خون رزق ارباب نظر
تا نپوشد جوشن داودى از خط روى او
از لطافت نيست ممکن آورد تاب نظر
هست در هر نقطه پنهان معنى پيچيده اى
ورنه زلف و خط نگردد دام ارباب نظر
مى توان کردن به چشمش نسبت چشم غزال
شوخى مژگان اگر دارد رگ خواب نظر
بر سراپايش مبين گستاخ کان موى ميان
مى شود چون موى آتش ديده ازتاب نظر
گرد بر مى آرد رنگين لباسان چشم شور
داد شبنم دفتر گل را به سيلاب نظر
گر زابرو تيغ بارد همچو مژگان بر سرش
بر ندارد چشم، صاحبدل ز محراب نظر
صبح رخسارى کز اوشد ديده ام انجم فشان
آفتابى مى شود رنگش ز مهتاب نظر
نسبت بيدارى و خواب گران من بود
چون شرار و سنگ درميزان ارباب نظر
آن که بست از هر دو عالم چشم حيران مرا
کاش مى آورد روى نازکش تاب نظر
مى شود صائب ز چشمش جويهاى خون روان
اين غزل را هر که مى گويد ز اصحاب نظر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید