شماره ٥٨٧: بوى گل مى آيداز چاک گريبان بهار

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
بوى گل مى آيداز چاک گريبان بهار
تا ز تيغ کيست اين زخم نمايان بهار
مى توان دانست داغ آتشين رخساره اى است
زآتشى کز لاله افتاده است در جان بهار
بهر ايمان باختن هر شبنم گل چشمکى است
دين کجا ماند بجا در کافرستان بهار
کى برآيد بوى گل ازعهده خرج نسيم ؟
زود خواهد رفت هوش مابه جولان بهار
از نسيم اولم چون گل گريبان چاک کرد
تا چه گلها بشکفد ديگر ز احسان بهار
تازه رويان توکل فارغند ازفکر رزق
کى شود خالى زبرگ عيش، دامان بهار؟
در فضاى سينه ام پر درپر هم بافته است
آه اشک آلود چون ابر پريشان بهار
هست صائب چشم اشک آلود ابر تلخروى
در حقيقت چشم زخم روى خندان بهار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید