شماره ٥٧٢: اشک در چشم من بيتاب چون گيرد قرار؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
اشک در چشم من بيتاب چون گيرد قرار؟
درکف لرزنده اين سيماب چون گيرد قرار؟
نيست ممکن راز عشق از دل نيايد برزبان
در صدف اين گوهر سيراب چون گيرد قرار؟
در گذار سيل نتوان پشت بر ديوار داد
در سواد ديده من خواب چون گيرد قرار؟
از دل آسايش مجوتا آسمان در گردش است
مشت خاشاکى درين سيلاب چون گيرد قرار؟
عالم از اسباب باشد بر دل روشنگران
زير ابر اين ماه عالمتاب چون گيرد قرار؟
مى تراود شکوفه خونين ز لب بى اختيار
در دهان زخم اين خوناب چون گيرد قرار؟
پيش دريا نعل هر موجى ازو در آتش است
در جهان آب وگل سيلاب چون گيرد قرار؟
نيست بى اخگر درين عبرت سرا خاکسترى
دوربين بر بستر سنجاب چون گيرد قرار؟
اختر دولت چو دولت دارد آتش زير پا
از روش خورشيد عالمتاب چون گيرد قرار؟
کشورى رايک دل بيتاب بر هم مى زند
زلف باچندين دل بيتاب چون گيرد قرار؟
مى تراود گريه حسرت ز دلهاى دو نيم
سبحه از گردش درين محراب چون گيرد قرار؟
خانه در بسته زندان است بر روشندلان
در خم و ميناشراب ناب چون گيرد قرار؟
حسن هر جايى به يک آغوش کى تن در دهد؟
درحصار هاله اين مهتاب چون گيرد قرار؟
در غريبى نيست صائب دل به جاى خويشتن
دردل زندان گوهر آب چون گيرد قرار؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید