شماره ٥٧٠: دل چو شبنم آب کن رو در گلستانش گذار

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
دل چو شبنم آب کن رو در گلستانش گذار
روى اشک آلود بر رخسار خندانش گذار
مى دهد شيرازه ترتيب اين کهن اوراق را
کار دل زنهار با زلف پريشانش گذار
گر به نقد جان توان در بزم وصلش باريافت
خرده جان راببوس و پيش دربانش گذار
هر که خواهد از تو سر، چون گل در اين بستانسرا
بى تأمل با لب خندان به دامانش گذار
با تن خاکى ميسر نيست سيرابى ز وصل
کوره بشکن، سر به جوى آب حيوانش گذار
نيست کم ميزان انصاف از تو ترازوى حساب
درهمين جاکرده هاى خود به ميزانش گذار
چون درين ميدان ندارى دست وپايى همچو گوى
اختيارسر به زلف همچو چوگانش گذار
خاک، بازيگاه طفلان است اى بالغ نظر
گر نشانى دارى از مردى به طفلانش گذار
حاصل اين مزرع ويران بجز تشويش نيست
ار خراج آسودگى خواهي، به سلطانش گذار
نسخه مغلوط عالم قابل اصلاح نيست
وقت خود ضايع مکن، بر طاق نسيانش گذار
صائب از اشگ ندامت چون ندارى بهره اى
شستشوى نامه را با ابر احسانش گذار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید