شماره ٥٥٢: پاک گوهر را سزوارست اوج اعتبار

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
پاک گوهر را سزوارست اوج اعتبار
در سوارى مى رسد فيض نگين نامدار
همت دريادلان ظاهر به دولت مى شود
در بلندى گوهر افشان مى شود ابر بهار
برگ را در بر گريزاز خودفشاندن جود نيست
درهم و دينار را در زندگانى کن نثار
از زر و گوهر تهى چشمان نمى گردند سير
نقش، جوى خشک باشد در عقيق آبدار
دل سياهان را چه سود از طره دستار زر؟
گور ظلمانى نگردد روشن از شمع مزار
غافل از وقت زوال خود زسر گرمى شده است
آن که چون خورشيد مى نازد به اوج اعتبار
جوشن داود گردد سينه چون پر رخنه شد
دل دونيم از درد چون گرديد، گردد ذوالفقار
از بدان نيکي، بدى از نيکوان شايسته نيست
راستى عيب نمايان مى شود در تير مار
هر که صائب بار دوش خلق گردد چون سبو
در شکستش سنگ مى بندد کمر در کوهسار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید